loading...
24 وب
اشکان ایمانی بازدید : 12 پنجشنبه 11 اسفند 1390 نظرات (2)

سلمان فارسی بر لشکری امیر بود. در میان رعایا چنان حقیر می نمود که وقتی  خادمی به وی میرسید گفت :

 

این توبره کاه بردار و به لشگر گاه سلمان بر . سلمان برداشت چون به لشگر گاه رسید مردم گفتند :

((امیر است )) آن خادم بترسید و در قدم وی افتاد سلمان گفت: به سه وجه این کار را برای خودم کردم

نه از تو بهر تو هیچ اندیشه مدار. اول آن که تکبر من دفع شود ؛ دوم آن که دل تو خوش شود سیم آن که

از عهده حفظ رعیت بیرون آمده باشم)).

 


 نام مبارک آن حضرت، فاطمه (سلام الله علیها)است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است.

فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده می‌باشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه(سلام الله علیها) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند.

بدانید علت لقب معروف آن حضرت را: زهرا

زهرا یک نام دخترانه ی عربی است و اصل آن زَهراء است که ما در فارسی همزه ی آخرش را حذف می کنیم . لقب حضرت فاطمه همسر حضرت علی است .معنی آن درخشنده  یا درخشان روی است .

و علت نام گذاری این لقب به این دلیل است

...........................................................---------------------------.............................................

روزی حضرت علی (ع) درخانه بودند حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت علی(ع) پول هایش تمام شده

بود . وآن حضرت نمی توانستند از نخلستانی که وقف کرده بودند استفاده کنند بنابراین مجبور

به قرض کردن پول اندکی بودند که بتوانند گندم بخرند و حضرت زهرا(س) با آن نان بپزند

در آن زمان اگر میخواستی پولی را قرض کنی باید گرو می دادید حضرت علی درخانه گروای پیدا

نکردند ودر حضرت زهرا(س) چادرشان را برای گرو دادند 

حضرت علی(ع) رفتند و ازمردی یهودی قرض کردند آن مرد چادر  را در صندوق خانشان نگه داشت

ودر همان شب زن مرد یهودی  دید نوری از صندوق خانه بیرون می آید 

اول فکر کرد که صندوق خانه آتش گرفته است اما بعد دید که نوری از صندق بیرون می آید

در صندوق را باز کرد ودید چادری شبیه به چادر مسلمانان از آن نور می آید

شوهرش را خبر کرد  ومرد یهودی همسایه هایشان را خبر کرد واین واقعه را دیدند

روایت است در تاریخ آن شب ۸۰ نفر یهودی مسلمان شده اند

.......................................................----------------------------------.........................................

روایت دیگری است که افراد با تقوا ونیکو کار مکه شب ها نوری از خانه حضرت علی (ع) می دیدند

که به آسمان سر می کشیده است وبه همین دلیل به حضرت فاطمه (س) فاطمه زهرا می گویند 

 


روزی غلامی گوسفندان اربابش رابه صحرا برد.

 گوسفندان در دشت سرگرم چرا بودند که مسافری از راه رسید بادیدن انبوه

گوسفندان به سراغ غلام (چوپان) رفت وگفت:

((ازاین همه گوسفندانت یکی رابه من بده)).

چوپان گفت: ((نه،نمیتوانم این کار را بکنم هرگز)).    

مسافر گفت:((یکی را به من بفروش)) . 

چوپان گفت:((گوسفندان از آن من نیست)).

مرد گفت:((خداوندش را بگوی(به صاحبش بگو)که گرگ ببرد)). 

غلام گفت:((به خدای چه بگویم(به خدایه بزرگ چه بگویم))؟!

 

(رساله قشیریٌه) 


اصفهان

ساعت ۱۴:۲۷

روز چهارشنبه ۲۵/۱۱/۱۳۸۷

خبری ازش نشد  نه فعلآ معلوم نیست شما نمی دونید ممکنه گه کجا رفته باشه پاتوقی جایی که هروقت نمی دونید کجاست  نه جایی رو نداره بره

سلام امروز بابام گمشد یعنی معلوم نیست کجا هست موبایلش هم خاموش

خلاضه قرار بود که بره جایی وبرگرده وپدربزرگ پیر و ناتوان من رو حمام کنه آخه شب

چهارشنبه سوری قرار بود بریم خونه  دایی بابام ولی رفت برنگشت

داستان از اون جایی شروع شد که پس از ۲ هفته جستجو

 سرهنگ مقدم گفت اگه با ماشین رفته می تونیم

ببینیم آخرین بار کجا بنزین زده مشخصات ماشین رو گفتم توی گامپیوتر سرچ گرد

آدرس یگ پمپ بنزین اومد رفتیم اونجا مسئول پمپ بنزین گفت دراین ساعت و دقیقه

وانتی نیومد بنزین بزنه و گمی فکر کرد و گفت چرا اون موقع یگ شخصی که به بهونه

این که ماشینش رو فروخته و اومده سهمیه کارت بنزین رو خالی کنه وپولش رو 

بزنه توی جیبش  اتفاقآ من باهاش سر این که چرا داره این کارو میکنه ...

 دعوا کردم فیلمش هست بزار بهت نشون بدم بیا اینه

ولی اون شخص بابای من نبود

مشخصات تصویریش رو  توی گامپیوتر مرگز پلیس جنایی با بقیه خلاف کار ها چک کردیم  بله

اسماعیل مقیمی معروف به اسی هفت خط

آدرس:..........

رفتیم گیرش انداختیم هیچ حرفی نمیزد می گفت تو خیابون پیداش کردم

  وقت ملا قات زندانی ها بود خوانواده اسی هفت خط بلافاصله آمدند وبا اسی

داشتند به صورت خصوصی حرف می زدند فقط سربازی آن جا بود تا سیانولی

مرگ موشی یا تلفن همرا جابه جا نکنند

در آخر ملاقات اسی به پدرش به زبان آذری میگه به احمدی بگو دره بهش بگو

منو پلیس گرفت از سر بد شانسی اسی سربازی گه آنجا بوده با زبان آذری آشنایی

گامل داشته وبه سرهنگ مقدم می گه سرهنگ مقدم پدر و مادر اسی رو تعقیب 

میکنه تا این که پدر اسی می رسه پیش احمدی همون موقع احمدی رو دستگیر

میکنند و میبرند احمدی هم میزنه خودش رو به کوچه علی چپ و میگه نه شما

چی میگید من کاری نکردم   خلاصه با کلی شگنجه و چک ولقتی کردن احمدی ، 

احمدی زبون باز میکنه ومیگه

دم اذان مقرب بود سر جهار راه به یگ وانتی گفتم ببخشید آقا می شه یگ دقیقه

بیاید و اساس منزلم را که میخواهیم اساس کشی کنیم برید  دوتا خیابون پایین تر

خلاصه به بهانه پول بابای بی چاره من گول احمدی رو میخوره و میره تویگ پارکینگ

و در اون جا چند نفر مثل اسی هفت خط ،خفت بابای من رو میگیرند خلاصه

هیهات من الذلة ومقاومت ومقاومت تا آنجایی که سرش می خوره به تیزی لبه

سنگ ستون وسط پارکینگ و احمدی دیوانه فگر میکنه مرگ مغزی شده وبا چاقو

شاه رگ بابام رو میزنه   و تمام یدن اون بیچاره رو قطعه قطعه می کنه

ومی ره توبیابان می اندازه

موقعی که جنازه رو پیدا کردند نزاشتند من ببینم عوضی معلوم نبود که چیکار کرده

که هر کی اونجابود از جمله بچه های پزشگی قانونی داشتند گریه میکردند

                                             پایان

 

توجه کلیه محتوا این داستان واقعی بود فقط ساعت واسم ها تغیر کرده بود

شخصی که این داستان رو تعریف کرد با بقض و گریه داشت می گفت

 خواهش میگنم حتمآ نظر بدهید


 بابک گفت که به یک سفرماجراجویی برویم وغذای مابرای یک هفته بود ما بایک ماشین به نام

فولکس به راه افتادیم و از شهر بیرون رفتیم

یک ساعت بعد

من گفتم:بابک رینگ اضافی نیاوردی گفت:نه

گفتم:اگر لاستیک بنچرشدچی گفت:نگران نشو اومیدبه خدا.باشه

وقتی ایستادیم تاچیزی بخوریم یک مار دیدیم که بابک را نیش زد

-ای ای ای ای..........

ـ وای بابک چی شد

بابک:دارم میرم ای ای ای.............

دویدم توی ماشین وجعبه ی امداد رو آوردم

وقتی که به بابک رسیدم بیهوش شده بود و کل لباسش خونی

هیچی فکری به ذهنم نمیرسید و بدنم می لرزید و گوشی هم خط نمی داد خیلی ترسیده بودم

هیچ ماشینی هم رد نمی شد که از  آن کمک بگیرم

سریع بلافاصله رفتم و تبدیل باطری به باطری ماشین رو  اوردم  دو سر + - اون رو به باطری زدم 

جای نیش یک زره بالا تر با پار چه بستم تبدیل +- رو گذاشتم روی جای نیش آی آی آی...

به بابک گفتم چییه بو کباب میاد  نترس بچه بلندشو زهر خنصا شد یعنی سوخت

من که هال رفتن به تعطیلات رو نداشتم با بابک رفتیم بیمارستان بعدش هم رفتیم خونه

 


کنار سینه زنان حسین بودم من و نیماوامین عزاداران کمی ایستادند  تا اسراحت کنند واز ما پزیرایی

میشد نیما به دنبال سینه زنان رفت من و امین نشستیم ودرباره موضوعی صحبت کردیم  

یک دفعه دیدیم که نیما نیست.

گفتم :امین نیما رو ندیدی؟! کجا رفتش!

امین گفت:همین دورو وراست شاید رفته خونه ی عزیزش .

بریم دنبالش ؟باشه بریم

منو امین رفتیم دم خنشون عزیزش گفت :نیما مگه دنبال شما نیست

با صدای نامفهوم گفتم :(زکی مارو باش باکی میخواهیم بریم سیزده بدر )

یعد امین گفت :ما اومدیم دنبال نیما عزیزش گفت :اه!!!!!!!!!!!!!!!

من و امین  کلی فکر کردیم بعد من گفتم باید بریم مسجد محله مون

رفتیم مسجد خبری نبود از مسئولش  پر سیدیم   این دسته که از این مسجد دراومده کوشش پس

مسئولش گفت این دسته رفته اینجا نمیاد امین: پس کجا رفته                                             

 

با سلام من من رضا امینی دیروز ساعت ۶ بعد از ظهر  داشتم میرفتم سلمونی یعنی رفتم سلمونی

آخه مو هام مثل جنگل آمازون شده بود داستان از اون جایی شروع شد که  یکی گفت :آقای امینی

نوبت داشتی  گفتم بله رفتم زیر تیغ جراح شروع کرد وای نمی دونی چه قدر ماشینش گاز میگرفت

نزدیگ بود گریم بگیره یعنی حالا میفهمم چرا بچه هاتو سلمونی ها و موقعی که دارند ناخون میگیرند

گریه میکنند ناخون گیر تا جایی که میتونن فشار میدن ماشین تیغ شو تیز نمی کنند تا گاز بگیره

میدو نید دیگه سرم زد سریع پولو دادم ده درو هواگرم بود رفتم یه آب هویج بستنی بزنم به بدن

راستش بخواین تا حالا آب هویج بستنی به این بد مزه گی نخورده بودم  لیوان برداشت و

بستنی دستگای شکلات وانیلی رو رخیت تو لیوان وای بعد یه آب هویجی رو که واسه ده روز پیش

بود ریخت تولیوان داد به من منم دیونه پول دادم آب هویج ورنداشتم ده درو رفتم رفتم روز نحسی بود 

 

                                                              

                        پایانپایانپایان

 


 



 

شب بخیر !

وارد اتاقم شدم برق خاموش  کردم 

به سقف خیره شدم چشام سنگین شد 

یه دفعه دیدم آسمون قرمز شده صدای داد بی داد میومد بلند شدم رفتم ببینم چی شده در باز کردم

محشر کبری بود همه میدویدند ترسیده بودم زمین میلرزید انگار زلزله اومده بود یه نور عجیب اومد

اولش فکر کردم بمب اتم زدند ولی نه انگار دا شتم خواب میدیدم تموم زندگیم اومد جلوم  و رفت

یه شیپور بزرگ بایک دست و پای بزرگ شیپوروبه صدا در اورد زمین لرزید

بدنم سرد شد

پریدم بالا از خواب

اه بابام ورداشته بود آب یخ ریخته بود روم

ایکاش میدونستم بعدش چی میشد

تا۱ساعت زبونم بسته شده بود

که آخرسر تو اتاقم بودم رعد برق زد فکر کردم قیامته

دادزدم اه اه بابا رفتم بیرون از اتاقم بابام گفت چی شده زدم زیر گریه همه داستان روبهش گفتم زد زیر

خنده

                       پایانپایانپایان



ساعت ۱۲:۳۰

۲۲/دسامبر /۲۰۰۹

۵/محرم/۱۴۳۱

۱۳۸۸/۱۰/۱سه شنبه

امروز بانک ملی زده شد!

سارقین بایک ون دنده عقب به در بانک زدن درکنده شد خوشبختانه کسی آسیب ندید با اطلاعاتی

که ما داریم فقط یکی از سارقین هنگام برخورد ون در ون باز شده سارق به بیرون پرتاب شده

پاش شیکسته 

ما اونا  رو محاصره کردیم هیچ راه فراری ندارند)

بانک:

درگاوصندوق رو باز کن باشه

شماره۱ سیکنال اومد محل سیگنال رو ببرید بچه ها توی تونل منتظر اند هه هه سلام

چطوری خوبی  هی هی پولاروردار از زیرتو  خفه شو اینا چشاشون بسته شده نه کوشاشون

آهان باشه بجنب ببر توماشین( باشه)

هی شماره ۵ روبیاین ببریند پاش شیکسته آروم

(ما از زیر بانک یه تونل زده بودیم جالبه نه)

ببرین ببرین هی تونل داره ریزش میکنه وای

بجنب بکن باید نجاتش بدیم

(یکی از کارمند های بانک وقتی مارفتیم تونل رو با عایق پلاستیکی بست )

ما همه سوار ماشین اونور تونل شدیم با بلیت هواپیما بریم ترکیه

شماره۵ توی هواپیما مرد  خون زیادی ازش رفته بود

اونا ما رو گرفتن که الان من اینجام  فهمیده بودند

هی ببینم این فیلم میشه یا کتاب

هیچ کدوم 

توجه :محتوا این داستان واقعی بود فقط اسم کشور وبانک تغیر کرده  بود

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط سینما در ماشین با ایرانتیک در تاریخ 1399/03/13 و 0:06 دقیقه ارسال شده است

سینما در ماشین
https://www.irantic.com/car-cinema
من بابت سایت خوبتون ممنون هستم. ایرانتیک جدیدا ویژگی جدیدی آورده که توسط آن میتونیم با ماشین بریم داخل سینما و فیلم سینمایی رو از داخل ماشین ببینیم. اینجوری هم راحت تریم هم بهداشتیه هم خوراکی میتونیم سینما ببریم با خودمون.سینما ماشین بهترین کاری که کرده اینه که صدای سینما هم دست خودمون هست و میتونیم از رادیو ماشین صدای سینما رو پلی کنیم.
شهرهای تهران و کرج و قم و شیراز و مشهد و اصفهان و احتمالا تبریز هم سینما ماشین رو دارن میارن. کلا خیلی حال میده این سینما در ماشین .
پیشنهاد میکنم ی بار امتحانش کنید...
سایت ایران تیک یک سایت هست که با ادرس irantic.com در دسترس هست و بلیت سینما و بلیط کنسرت و بلیط تئاتر رو میتونید ازش تهیه کنید. قیمت بلیط ها با تخفیف ویژه هستند.

این نظر توسط هر روز آخرین خبر استخدامی را برات اس ام اس میفرستیم در تاریخ 1393/10/09 و 4:10 دقیقه ارسال شده است

سلام وقت بخیر

اگه تمایل داری هر روز آخرین اخبار استخدامی شرکت ، سازمان های دولتی را دریافت کنی

می تونی به لینک زیر جهت فعال سازی بری

http://sms.mida-co.ir/newsletter/6/estekhtam

این نظر توسط دریافت پنل رایگان به همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 در تاریخ 1393/09/07 و 2:15 دقیقه ارسال شده است

باسلام خدمت شما مدیر عزیز

جهت ثبت نام پنل اس ام اس رایگان با همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 می توانید به آدرس

http://50005.mida-co.ir

مراجعه نمائید.

منتظر حضور گرمتون هستیم

mida-co.ir

این نظر توسط پیشنهاد یک کسب کار هوشمندانه در تاریخ 1393/08/26 و 1:25 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما

این پیام احتمالا آینده ی تجاری شما را متحول خواهد کرد

شما می توانید با حداقل سرمایه ی اولیه ،

صاحب جامع ترین مرکز فروشگاهی و خدماتی شهرتان شوید

جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت WWW.IBP24.ORG مراجعه نمایید

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/07/02 و 1:36 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم
شما می توانید با عضویت در طرح همکاری فروش پنل و خطوط پیامکی از بازدید کننده وبلاک خود درآمد کسب کنید
ابتدا وارد آدرس زیر شوید و مراحل ثبت نام رو کامل نمائید
http://sms.mida-co.ir/hamkar
سپس وارد پنل کاربری شوید و از قسمت شبکه فروش و بازاریابی کد های مربوط به فروش پنل را در سایت خود قراردهید بعد از معرفی هر کاربر به شما 25 درصد سود فروش داده می شود
جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه نمائید
mida-co.ir
info@mida-co.ir

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/04/20 و 3:57 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم

برای داشتن یک سامانه حرفه ای و رایگان همین حالا اقدام نمائید. سامانه sms5002.ir به شما یک پنل پیامک کاملا اختصاصی رایگان می دهد با این سامانه پنل ارتباطی جدیدی بین سایت و کاربران خود آغاز کنید. برای فعال سازی همین حالا اقدام نمائید.

جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه نمائید

sms5002.ir/register.php

این نظر توسط رزرو هتل با 50 درصد تخفیف در تاریخ 1392/02/25 و 15:59 دقیقه ارسال شده است


رزرو هتل شیراز ، کیش ، قشم ، مشهد و تمام نقاط با 50 درصد تخفیف

لینک رزرو هتل بشه به egardesh.com

شماره تماس : 021-44151435 و 44155227-021



مشاهده اطلاعات بیشتر در www.egardesh.com

سامانه رزرواسیون مهر

راحت ، ارزان و با اطمینان خرید کنید

این نظر توسط مهاجرت ويزا تور مسافرت صرافي در تاریخ 1391/08/09 و 22:11 دقیقه ارسال شده است

پيشنهاد ويژه مدير وبلاگ به بازديد كنندگان:



سايت مجله خبري ايراني مهاجريست بهترين سايت اطلاع رساني از آخرين اخبار و مقالات و بانك اطلاعات در ضمينه هاي:

1. راهنماي مهاجرت, شرايط مهاجرت و دريافت ويزا

2. معرفي تورهاي مسافرتي معتبر

3. معرفي صرافي هاي معتبر

4. معرفي مراكز اقامتي, هتلها, مراكز خريد و جاذبه هاي توريستي تمام كشورها

5. راهنماي اخذ بورس تحصيلي رايگان از كشورها

6. معرفي فرصت هاي سرمايه گذاري داخلي و خارجي

و هزاران مطلب و اخبار به روز در ارتباط با صنعت گردشگري و توريسم, آموزش, تجارت و ... در اختيار بازديدكنندگان قرار ميدهد.



حتما از اين سايت جذاب بازديد نماييد.

WWW.MOHAJERIST.COM


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 20
  • بازدید سال : 23
  • بازدید کلی : 87